تجربه شخصی یکی از کاربران ما
سالها پيش آنقدر از فشارهاي پروژه و دشوار بودن توليد نرم افزار در ايران خسته شده بودم كه با يكي از دوستان هم دانشگاهي تصميم گرفتيم يك شغل شرافتمندانه انتخاب كنيم! اين بود كه مشاغل مختلف را علمي، بررسي كرديم و آخر از همه تصميم گرفتيم يك ميوه فروشي باز كنيم! چرا؟ به هزار و پانزده دليل! 15 دليلش را مي نويسم، هزارتاي بقيه اش را خودتان خواهيد دانست:
1- عدم وجود گارانتي:
بعد از فروش نرم افزار بايد آن را گارانتي كني. برخلاف بسیاری از مشاغل كه شما بابت گارانتي پول اضافه مي گيرد و نزد خود نگه مي داريد، در نرم افزار برعكس عمل مي شود و اين كارفرماي شماست كه از شما تضمين (درصدي از قرارداد، چك تضمين، سفته و يا ضمانت نامه بانكي يا همه مواد) مي گيرد. در حاليكه ميوه فروشي گارانتي ندارد، جنس فروخته شده پس گرفته نمي شود.
2- بازه كوتاه زمان فروش:
يك پروژه نرم افزاري ماهها طول مي كشد و باعث فرسايش نيروي كار ميشود در حالي كه در ميوه فروشي، صبح زود بار ميوه و سبزي مي آوري، حداكثر تا ظهر سبزي ها تمام مي شود، ميوه ها هم، بسته به محيط شما، در مدت زمان كوتاهي فروش مي روند و شما باز هم بار جديدي مي آوريد.
3- تغيير نياز نداريد:
رايج است كه نيازهاي مشتري تازه زماني آشكار مي شود كه شما نرم افزار را فروخته ايد و مشتري متوقع است كه در چارچوب همان قرارداد تغييرات اعمال شود، حتي اگر ماهيت تغيير كند. اما در ميوه فروشي، خريدار كه از مغازه خارج شد شما ديگر مسؤوليتي نداريد، اگر تصمیمش عوض شد، شما نگران نيستيد، يك كالاي جديد به وي مي فروشيد.
4- عدم محصول ارجاعي:
در نرم افزار اگر محصول شما كار نكرد و يا قديمي شد مشتري يا ارجاع مي دهد و يا ديگر سراغش نمي آيد، در ميوه فروشي شما ميوه سالم را به مردم به قيمت گران، ميوه نيمه خراب را ارزان تر به مردم كم درآمد تر و احتمالا ميوه كاملا خراب را به آبميوه فروشي ها و نمي دانم لواشك سازي ها مي فروشيد!
5-واسطه گري به جاي توليد:
در ميوه فروشي شما محلي براي عرضه كالاي ديگران هستيد، معمولا افزايش قيمت بين ميدان ميوه و تره بار با مغازه شما چند برابر است . اما در نرم افزار شما توليد مي كنيد و دردسر هاي آن را داريد تازه در انتها و پس از كسر انواع ماليات و بيمه هزينه توليد را در بياوريد خيلي هنر كرده ايد!
6-مديريت نيروي انساني، خير! :
شما در شركت نرم افزاري با نيروي لوس و نازك نارنجي كارشناس سروكار داريد كه كافي است يك كم ناراحت شود، هوس كانادا به سرش مي زند، اما در ميوه فروشي يكي دو كارگر از برادران افغاني مي گيريد، مثل ساعت براي شما كار مي كنند و غر كه نمي زنند هيچ با همه سختي ها هم مي سازند.
7-فصلي بودن كار، تعطيل:
در توليد و فروش نرم افزار شما وابسته به زمان هستيد، براي مثال دولتي ها معمولا در ماه هاي خاصي خريد بيشتري مي كنند، يا در فروردين و ارديبهشت شما با افت فروش مواجه مي شويد، اما در ميوه فروشي هر فصلي ميوه خودش را دارد و شما آن را مي آوريد، هر ميوه اي هم طرفدار خاص خودش را دارد و شما تقريبا در همه سال فروش خود را يكنواخت خواهيد داشت.
8- بودجه آي تي :
اگر بودجه آي تي كشور صفر شود كه نمي توان پروژه اي تعريف كرد كه نرم افزاري روي آن كار كند، چون هنوز از ديدگاه اغلب تصميم گيرندگان ما، نرم افزار يك كار تشريفاتي است. اما ميوه فروشي نياز روز مردم است، همه هر روز خريد خودشان را دارد، وضع مردم بد هم بشود باز هم مهماني مي آيد كه شما وادار شويد حتما ميوه خوب بخرید.
9-درهم است:
در نرم افزار شما قاصر هستيد از اينكه به يك مشتري بفهمانيد نرم افزار با نرم افزار متفاوت است. چون با يك چيز انتزاعي طرف است، بين نرم افزاري حسابداري 5 هزار توماني با حسابداري 10 ميليون توماني فرقي قائل نيست. در حاليكه در ميوه فروشي ، مشتري تفاوت سيب با سيب را در مي يابد و اگر دنبال کيفيت خوب است پولش را هم مي پردازد.
10- شما فقط ميوه را مي فروشيد:
در نرم افزار وقتي شما نرم افزاري عرضه مي كنيد، داستان عرضه خدمات پس از فروش شروع مي شود، آموزش كاربران -بعضا واقعا تعطيل!- تبديل اطلاعات و انتقال آنها از سيستم قديمي به جديد، عرضه سخت افزار، نگراني از كار كردن نرم افزار روي هر نوع سخت افزار آشغالي كه مشتري به شما مي دهد و … اما در ميوه فروشي، شما فقط ميوه را مي فروشيد اينكه هندوانه را چطور مي خورند، گيلاس را چطور؟ اينكه آيا مشتري ظرف مناسبي براي نگهداري ميوه دارد و يا خير نيز به شما ربطي ندارد.
11- يك بار براي هميشه، هرگز:
نرم افزار را كه مي فروشيد مشتري توقع دارد اين نرم افزار مادام العمر باشد برايش ، به سادگي حاضر نيست قرارداد پشتيباني و ارتقاء نرم افزار ببندد، اما همه مي دانيم كه يك ميوه را براي همه سال نمي توان نگه داشت، خورده مي شود بالاخره! بايد ميوه جديدي خريد!
12- باگ:
خرابي ميوه نگراني ندارد، روشهاي نگهداري ميوه معلوم است و اگر شما يك كم تجربه پيدا كنيد مي توانيد به سادگي آن را نگهداري كنيد، اما در نرم افزار آنقدر مشكلات متعدد و متفاوت پيش مي آيد كه شما گيج مي شويد كه اين خطا از كجاست و راه حلش چطور است؟ مناطق بحراني ، آنقدر خطايابي را سخت مي كنند كه شما نياز به فاز مجزايي براي آن پيدا مي كنيد و هزينه زيادي براي هر خطا مي پردازيد، تازه تضميني وجود ندارد كه همه خطا ها را پيدا كرده باشيد و روز تحويل به مشتري، جلوي چشم وي، آنقدر سيستم خطا مي دهد كه شما آب مي شويد و زمين مي رويد.
13-آن كه خربزه ميخوره پاي لرزش مي نشيند:
شما مسئول نحوه استفاده مشتري از ميوه نيستيد، مهم نيست برايتان كه در عزا بخورند يا در عروسي، مهم نيست كه به طرف نمي سازد يا مي سازد. اما در نرم افزار، كافي است از نرم افزار شما سوء استفاده شود، نمي دانم چرا يقه شما را مي گيرند كه چرا از طريق نرم افزار شما به ما آسيب وارد شد، چرا هك شد، چرا ….؟
14-دوره بازپرداخت سريع:
در ميوه فروشي به محض فروش ميوه پولتان را مي گيرد، اما در نرم افزار تازه پروژه را كه تحويل داديد و صورتجلسه كرديد، بايد بدويد به دنبال پولتان، آنقدر اين پول دادن دير و تكه تكه مي شود كه به نوش داروي پس از مرگ سهراب مي ماند، به شكلي كه بعضي وقت ها بي خيال پولتان مي شويد.
15- تنوع مشتري:
شما در يك شركت نرم افزاري با طيف خاصي از مشتري سروكار داريد، يا دولتي يا خصوصي يا آموزشي يا … اما در ميوه فروشي شما قيدي براي مشتري نداريد، زن و مرد، كوچك و بزرگ، دارا و ندار، پير و جوان، شهري و روستايي ،… همه به نوعي مشتري شما هستند، آنهم مشتري دائمي كه از همه چيز مي گذرد الا از خوردن!
نمي دانم چرا با وجود همه اين استدلال هاي منطقي، ميوه فروش نشدم. آرزو مي كنم حداقل يك نفر اين مطلب را بخواند و به راه راست هدايت شود! دست از مهندسي نرم شدن بردارد و به قول بچه ها يك كار “شرافتمندانه” پيدا كند. اميدوارم…